محل تبلیغات شما

Sirwe kavian

یک روز شیوانا در راهی می رفت در نزدیکی خانه ای دید زنی هر از گاهی سنگی به سگی که در آن اطراف بود می اندازد،شیوانا از او پرسید برای چه سگ بیچاره را اذیت می کنی ؟

زن گفت:مدتی است رابطه ی من و شوهرم بهم خورده و شوهرم دعوایم می کند ،دیروز پیش یک فالگیر رفتم و مشکلم را برایش شرح دادم، او گفت کائنات می خواهد با این شیوه از تو انتقام بگیرد ، کائنات با فرستادن سگ و گربه و. بسوی خانه تو ناراحتیش را نشان می دهد بنابر این هر بار که سگی یا گربه ای  دیدی به سوی او سنگ بینداز تا  از تو دور شوند و دعوا را بین تو و شوهرت نیاورند من مجبورم این کار را انجام دهم .در همان لحظه شیوانا یکی از پیراهن های شوهرش  که روی طناب در  جلو در پهن بود را برداشت و در روخانه ای که از آنجا رد می شد انداخت ،آب پیراهن را با خود برد ،زن بسیار از رفتار شیوانا تعجب کرد و گفت این چه رفتاری است ،شیوانا گفت :از همان چیزهایی بود  که کائنات فرستاده بود تا رابطه تو شوهرت را بهم بریزد  و من مجبور شدم آن را دور بیندازم .

زن ناراحت شد و گفت اما پیراهن چه گناهی دارد من امروز آن را شسته بودم و مطمئن بودم تمیز است .

شیوانا گفت آیا ناراحت شدی :زن پاسخ داد بله بسیار 

شیوانا گفت با این کارم خواستم بتو نشان دهم  که سگ نیز همانند آن پیراهن هیچ نقشی در رابطه تو و شوهرت ندارد تو با سنگ انداختن به سگ او را اذیت می کنی و دیگر نباید این کار را ادامه دهی همچنین بدان علت دعوای شوهرت با تو کائنات نیست چون کائنات نسبت به احساسات و هیجانات ما بی تفاوت محض است ،بجای اینکه کائنات را مقصر بدانی روی رفتار خود و شوهرت دقیق تر شو و علت اینکه چرا  شوهرت عصبانی می شود را پیدا کن و آن رفتار را انجام نده تا رابطه ی شما خوب شود .

@LOASchool

https://t.me/LOASchool


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها